صفحه 2

ساخت وبلاگ

....                                           

ساجدی : « همانگونه که دوست عزیزمان آقای فرامرزی گفتند، برخی از همکاران، بلاخص، آقای هادیپور، باتفکّر ارتجاعیشون یا به قول خودشون به منظور حمایت از تولید داخلی، ضربات بزرگی را به این شرکت وارد کرده اند.»

هدایت حرف او را قطع می کند : « یعنی چه آقا؟!  چه تفکرارتجاعی؟! ...»

فرامرزی : « آقای هادیپور، من یک آدم صریح لهجه ای هستم و خیلی رک بهتون می گم؛ من از اون دیدگاه عقب افتاده اتون متنفرم.»

ناصری : « این نظر اکثریّته.»

دکتر میرمحمدی : « دوستان، شما بازرگانید؛ نه لات چاله میدون؛ پس به دو نکته توجه کنید؛ 1- حفظ حرمت 2-حفظ نوبت، آقای ساجدی ادامه دهید.»

ساجدی : « ما بعنوان تاجر باید نیاز بازار را بسنجیم و ببینیم سود در کجای این بازار وجود داره و توجه خودمونو رو به بخش ها و آیتم هایی که سود بیشتری دارد معطوف نماییم. ...»

دکتر میرمحمدی : « از آقای ساجدی تشکر می گردد، لطفاً نفر بعدی گزارش خود را ارائه دهد.» کاشانی : « آقای حسین فرش فروش، نوبت شماست.»

فرش فروش: « من هم به نوبه خودم، ضمن عرض سلام به جناب آقای دکتر-میرمحمدی، ریاست محترم و دیگرحضار، دوخبر خوب و بد دارم؛ اولی در خصوص واردات محصولات بهداشتی و آرایشی است که از چهار محموله خریداری شده، دوتای آن با توقف کوتاه، در انبارها به فروش رسید و سود 40 درصدی را در پی-داشت و خبر بعدی همان خبر بد است که دو محموله بعدی، با تبلیغات ایرانی، ایرانی بخر؛ بدون مشتری در انبارها مانده و بدین ترتیب، سطح سفارش کالاهای خارجی کاهش یافته.»

هدایت : « خب، ما بعنوان ایرانی، باید از تولید خودمان حمایت و به مردم خدمت کنیم. ...»

دکتر میرمحمدی : « بله آقای هادیپور شما درست می گوئید؛ ولی حمایت از صنایع داخلی وظیفه دولته؛ نه تجار، ما تاجر هستیم و تاجر به سود توجه دارد، حتی اگر با خدا معامله کند، بله حتی اگر با خدا معامله کند.»

هدایت : « معامله با خداوند تمامتش سود است پس نیازی به پژوهش و تجسس ندارد.»

دکترمحمدی : « نه جانم مطلب را نگرفته¬ای، در دستگاه حسابگر خداوند برای هر عمل خیری ثوابی تعریف شده؛ بعنوان مثال، اگر خدای ناکرده در یک آن، دقیقاً در یک آن، فرزند شما و بچة من در دو سمت یک پرتگاه باشند و به علت محدودیت زمان فقط امکان نجات یکی از آنها مقدور باشد و تنها منجی نجات آنها شما باشید کدام یک را نجات می دهید؟ »

هدایت : « انتخاب بسیار دشواریه، اگر خدای ناکرده در آن موقعیت قرار گرفتم با توکل به خدا سعی می¬کنم هر دو رو نجات دهم.»

دکتر میرمحمدی : « ولی اگر من در آن موقعیت باشم؛ اول فرزند شما رو نجات میدهم تا مورد لطف بیشتر خداوند قرار گیرم. چون حرفه ام به من یاد داده است؛ سودمندترین گزینه رو انتخاب کنم.»

فرش فروش : « احسن به این ژرف نگری، ضمن رعایت اصول اقتصادی، آخرتتون را نیز خریداری کردید.» ساجدی : « آقای دکتر، لازمه، ماده ۶ آئین نامه اجرایی را یادآور شوم که اگر تا ساعات پایانی این اجلاس، کسی نتوانند تراز مالی خود را ببندد، مشمول تبصره ۴ این ماده می شود.»

هدایت : « ولی من یک ماه فرصت می خواهم؛ چون ظاهراً سرعت تولید پایین آمده است. ...»

ساجدی : «آقای هادیپور در این فاصله، بسیاری از شرکت های خارجی قراردادهایشان را با ما فسخ میکنند  و  این یعنی متضرر شدن شرکت.»

هدایت : « من تمام تلاشم اینه که بتونم با پیدا کردن راهکارهای نوین اقتصادی، بهروری شرکت را افزایش دهم و مشوقی باشم در جهت جذب سرمایه های راکد.»

ساجدی : « یکی از بهترین راهکار افزایش بهروری، خرید کالاهای ارزان قیمت خارجی و فروش آنها به چند برابر بهای خرید به صورت اقساطیه؛ دومین راهکار، کالاهای خریداری شده را در انبار ذخیره کنیم و پس از به اوج رسیدن قیمت، در یک فرصت مناسب به بهای افزایش یافته، بفروشیم و سومین ...»

هدایت : « و این یعنی احتکار و این یعنی ...»

دکترمیرمحمدی : « نه عزیزم باز به بیراهه رفتید در این بازار که هر روز تورم بیشتر از دیروز می شود؛ عقل سلیم حکم می کند برای جبران ضرر، کالایی را ذخیره کنیم و بعد از تثبیت قیمت، آن را به بازار عرضه کنیم. ...»

هدایت : « ولی به اینگونه مغلطه کاری، سفسطه بازی می¬گویند.»

میرمحمدی با عصبانیت : « آقای هادیپور بسه دیگه، کدوم سفسطه، من هر چه سعی می کنم با احترام با شما صحبت کنم، شما برخلافش، خیلی راحت هر چه برزبانتون می¬آید مطرح می¬کنید.»

فردی به میرمحمدی نزدیک شده و با او صحبت می¬کند و میرمحمدی پس از شنیدن حرفهای وی، سرش را تکان داده و آن فرد از کنارش دور می گردد. میرمحمدی در حالیکه همه اعضاء را نگاه کرده؛ خطاب به جمع : « آقایان ما یک ضرب المثل داریم که می ¬گوید اگر نمیخواهی تماشاچی باشی، باید هنرمند شوی؛ امّا من معتقدم هنرمند بودن هم مراتبی داره؛ یکی هنرپیشه است و در نمایش فقط ایفای نقش می کنه و دیگری سناریو نویسه و هر چند که در نمایش دیده نمیشه؛ ولی او نقشها و خطمشی ها را تعیین می کنه؛ ...

ساجدی : « زمان این جلسات محدود به سه روز کاری است که باید ضمن ارائه گزارش کارکرد؛ بیلان مالی محاسبه گردد؛ پس از آقای هادیپور، تقاضا دارم؛ قبل از اجرای تبصره ۴ ماده ۶ به تعهداتشان عمل نمایند.»

...

هدایت : « اقامه دعوا؟! یعنی از اونا شکایت کنم؟! نه، تا چند روز آینده، وامم رو باز پرداخت می¬کنم.»

ساجدی : « پس لازمه؛ موضوع دیگری را خاطر نشان کنم؛ شما باید ضمن پرداخت؛ کلیه مبلغ وام، حدود 30٪ هم بعنوان سود مشارکت در زمان سررسید، به حساب شرکت واریز کنید.» هدایت : « به لطف خدا کلیه بدهیم را پرداخت خواهم کرد ولی قبل از اون، استعفایم رو تقدیمتون می¬کنم»

یکی از حضار : « من با نظر آقای هادیپور موافقم، و معتقدم همه با هم باید پشتیبان و حامی تولید داخلی باشیم.»

یکی دیگر از حضار: « اگر روال به این شکل ادامه یابد، من هم مثل آقای جعفری و آقای هادیپور استعفاء می¬کنم.»

حسین فرش فروش : « آقای خیّری، ما که نمیتونیم منافع وثروتمان را فدای طرز تفکر شما روشن فکرا کنیم.»

فرامرزی : « چرا استعفا؟! شماها با این دیدگاه حجریتون باید اخراج شوید.»

صفحه 7...
ما را در سایت صفحه 7 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hedaiatbook بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:30